اگر «معجزه» از دلایل بعثت انبیاست، پس چرا پیامبر اسلام (ص) نیز مانند پیامبران دیگر معجزات نداشت و فقط «کتاب» معجزهی اوست؟
در مورد معجزهی قرآن، پیش از این مطالبی بیان گردید که مطالعهی آخرین مطلب درج شده (1) میتواند برای آشنایی بیشتر مفید باشد. اما در پاسخ سؤال فوق، نکات ذیل نیز ایفاد میگردد:
الف – معجزه یعنی انجام کاری خارقالعاده، به واسطهی قدرتی که خداوند میدهد، برای اثبات نبوت.
اصلاً چنین نیست که پیامبر اسلام (ص) هیچ معجزهای به جز کتاب «قرآن کریم» نداشته باشد. به عنوان مثال از معجزات دیگری که در قرآن کریم ذکر شده است، «معراج» است که بسیار معظمتر از طیالارضهای حضرت سلیمان (ع) است. «شق القمر» است که بسیار غیر قابل دسترستر از شکافتن رود نیل به ضربهی عصای حضرت موسی (ع) است. «خبر از غیب» است و آن هم اخباری که بسیار حساستر، نقشآفرینتر و حتی دورتر از اخبار حضرت موسی (ع) یا عیسی (ع) از انواع یا مقادیر مواد غذایی موجود در انبارهاست. زنده کردن مردگان، شفای بیماران و ... به مانند حضرت عیسی (ع)،که توسط ائمه علیهمالسلام نیز انجام گرفته و میگیرد، چه رسد به خود ایشان. و معجزاتی که مانند سایر انبیای الهی در قرآن ذکر نشده، اما در تاریخ ثبت شده نیز بسیار و مکرر است. اما، معجزهی اصلی پیامبر اکرم (ص) به عنوان دلیلی بر نبوت ایشان «قرآن کریم» است که والاتر از تصرف در مادیات میباشد.
ب – معجزه یکی از دلایل نبوت است. لذا باید منطبق به شرایط و نیازهای زمانی و مکانی باشد. پس اگر دینی برای همهی زمانها و مکانها آمد، باید معجزهاش نیز همیشگی قابل رؤیت در هر مکانی باشد. معجزاتی چون: کشتی نوح، زنده بیرون آمدن از آتش، شکافتن رود نیل، زنده کردن مرده، شفای بیماران و ... همه فانی بودند و از بین رفتند، چرا که مخاطب آن معجزات نیز به لحاظ زمان و مکان محدود بودند، اما مخاطبین دین جهانی نه به قوم خاصی (مثل بنیاسرائیل) محدود هستند و نه به زمان خاصی. لذا اگر معجزهای چون «شق القمر»، به عنوان معجزهی پیامبر اسلام (ص) معرفی میگردد، برای مردم امروز و فردا و مردمان چین یا آمریکا، دیگر معجزه نبود و نمیشود که پیامبری جهانی بیاید و مکرر دریا بشکافد یا طیالارض کند و مرده زنده کند تا مردم باور کرده و ایمان بیاورند. بلکه باید معجزهای ارائه نماید که همیشه مقابل دید همگان باشد و همگان بتوانند معجزه بودن را مورد آزمایش قرار دهند.
ج – بیان شد که معجزه باید منطبق با شرایط و نیازهای زمان مخاطب باشد. در گذشته مردمانی که از خدا دور میشدند و بالتبع توجهشان به ماده و محسوسات جلب میشد، به سوی خرافاتی از جنس عناصر طبیعی (سحر و جادو) میرفتند و یا مانند زمان حضرت عیسی (ع) که بیماری زیاد شده بود، پزشکان خود را خدایان مینامیدند، اما بشر امروز که از خدا دور میشود و بالتبع توجهاش به ماده و محسوسات جلب میگردد، به سوی خدایانی از جنس «علم» و البته در قالب «تئوری و فرضیه» میرود، لذا معجزه برای او نیز باید از جنس «علم» باشد و علم نیز قالب «کتاب» قابل ارائه است.
د – هم چنان چه در رشد یک نوزاد و طی دورههای نوزادی، کودکی، نوجوانی، جوانی و ... مشهود است، بشر هر چه رشد میکند، بیشتر از «محسوسات» به سوی «معقولات» میرود و رشد جوامع بشری نیز از این قاعده مستثنی نمیباشد.
برای بشر امروز، دیگر معجزات انبیای گذشته، معجزه نیست [هر چند نمیتوانند مانند آن را انجام دهند]، اما معجزه نیست. بشر امروز نیز نمیتواند مثل حضرت سلیمان سوار بر ابر یا باد شود و طیالارض نماید، اما میتواند هواپیما بسازد. بشر امروز نیز نمیتواند با یک ضربه عصا دریا یا رودخانهای را به دو نیم سازد، اما هم سدهای قوی میسازد و هم تونلهای چند کیلومتری در زیر آب. و حتی با یک ذره به نام «اتم» میتواند بخشی از زندگی روی کرهی زمین را به نابودی کشد. لذا حوادث فیزیکی را معجزه نمیداند. اما «عقل» و «علم» برای او معجزه است.
ھ – به خاطر همین رشد عقلی بشر است که در گذشته با دیدن یک معجزهی فیزیکی به نبوت یک نبی پیبرده و ایمان میآوردند، اما مردمان امروز با عقل به حقانیت آنها پیمیبرند و چون آنها قبول کردند، معجزهی آنان را نیز تصدیق میکنند. والا مگر آنان که امروزه به انبیای سلف گرویدهاند، معجزهای از آنها دیدهاند؟! بشر امروز چون با عقل به وجود خدا «توحید» پی برد، به دنبال «نبی» میگردد و چون با تعقل ادعای نبوت یک نبی را قبول کرد، به معجزهی او توجه میکند. اسلام نیز بشر را از محسوسات به «معقولات» و از خرافات به سوی «علم» دعوت میکند، پس معجزهاش نیز باید از همین سنخ باشد. لذا معجزهاش «کتاب» است. البته منظور از کتاب، چند صفحه کاغذی در بین دو جلد نیست، بلکه همان «علم» است که به وسیلهی «کلام» تبیین و ابلاغ میگردد و قرآن «کلام الله» است.